آرزو...
تاريخ : دو شنبه 16 خرداد 1390برچسب:, | 11:39 | نویسنده : Amir

یه زوج 60 ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته
بودند بیرون که یه جشن کوچیک دو نفره بگیرن. وقتی توی پارک زیر یه درخت
نشسته بودند یهو یه فرشتهء کوچیک خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: به خاطر
اینکه شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار
بودین من برای هر کدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میکنم.
زن از خوشحالی پرید بالا و گفت: اوه! چه عالی! من میخوام همراه شوهرم
به یه سفر دور دنیا بریم. فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! دو تا
بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر
شد!
حالا نوبت شوهر بود که آرزو کنه. مرد چند لحظه فکر کرد و گفت: خب...
این خیلی رمانتیکه. ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش
میاد. بنابراین خیلی متاسفم عزیزم... آرزوی من اینه که یه همسری داشته
باشم که 30 سال از من کوچیکتر باشه!
زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه. و باید
برآورده بشه. فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! مرد 90 سالش شد!
 

                                                                                         نظر يادتون نره 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: